دکتر علیرضا اصغرزاده در جدیدترین افاضات خویش در پاسخ به پرسشی دربارهی انجمن قلم "آذربایجان جنوبی" راجع به کاربرد واژهی جعلی "آذربایجان جنوبی" فرمودهاند: (http://pensouthazerbaijan.info/index.php?option=com_content&view=article&id=102:2011-12-31-22-21-32&catid=38:articles)
"بگذارید این گونه به این سئوال نزدیک شویم: خراسان کجاست؟ آیا آنی است که در بیهقی و فردوسی مدنظر بوده است؟ آیا آنی است که در حافظه جمعی و فرهنگ عامه مردمان افغانستان به نوعی تعریف شده است و رواج دارد؟ و یا مکانی است در ایران کنونی که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی تبیین و تشریح شده است؟ مقوله آذربایجان نیز همچون [چنین] پدیده ای است. یک آذربایجانی هست که در روایت تاریخ نگاران، سفرنامه نویسان، مردم شناسان و غیره از زمان های قدیم همیشه وجود داشته است. یک آذربایجانی نیز وجود داشته است که به عنوان یک واحد مدرن سیاسی حداقل از زمان صفویه به صورت یک جغرافیای متحد ـ هر دو سوی ارس ـ موجود و مطرح بوده است. این آذربایجان یکپارچه در زمان قاجار به دو بخش تقسیم شده و بخش جنوبی آن هم در دوره پهلویها و هم در زمان حاضر شاهد چنگ اندازیها و نوسانات مختلفی بوده است که فعلاً از ذکر آنها خودداری می کنیم. "
ظاهرا جناب اصغرزاده به شکلی از عوامزدگی و استفاده از نوعی گفتمان که فقط به حال کسانی که اطلاعات مکفی ندارند مفید است، عادت کردهاند. قیاس میان خراسان و و "آذربایجان واحد و جنوبی" و حقایق راجع به این دو آنقدر بیربط است که نیاز به توضیح چندان ندارد. آیا ایشان اطلاع ندارند که این واژهی مجعول چگونه و به چه قصدی و توسط چه کسانی ضرب شده است که آن را در ردیف گفتارهای فردوسی و بیهقی قرار میدهند؟ آیا ایشان نمیدانند که مناطق شمالی ارس طبق گواهی همان تاریخنگاران و سفرنامهنویسان و مردمشناسان هیچگاه نام آذربایجان نداشته است؟ آیا ایشان نمیدانند که اسناد غیر قابل انکار برای اینکه کاربرد نام آذربایجان برای مناطق شمالی ارس واقعیت تاریخی ندارد را پژوهشگران از آثار همان تاریخنگاران و سفرنامهنویسان و مردمشناسان است که استخراج و اثبات کردهاند و بر مبنای همین اسناد است که "آذربایجان جنوبی" فاقد معنا و مجعول است؟ دولت صفویه را به جغرافیای "آذربایجان بزرگ" محدود کردن نیاز به توضیح دارد؟ هر کس که اندکی از تاریخ بداند آگاه است که وضعیت صفویه و اراضی تحت کنترل آن چگونه بوده است. و صد البته منظور ایشان از جغرافیای متحد و یک واحد سیاسی مدرن در آن جغرافیا واقعا مشخص نیست و بیشتر هر متفکر آشنایی را به یاد قرائت مجعول رژیم باکو از تاریخ میاندازد تا چیز دیگری. اینکه ایشان در انتهای گفتارشان میفرمایند معناهای متضادی از واژهی "آذربایجان جنوبی" برداشت میشود به چه معناست؟ و چرا باید از چنین واژهای با این معناهایی که به دریافت ایشان متضاد است، در نام یک انجمن ادبی استفاده شود؟ آیا میتوان انتظار داشت که با گزاردن چنین نامهای جعلی نزدیکی حاصل شود که نویسندهی مقالهی اصلی که به آن ارجاع داده شده است از بیمهریهای و بایکوتها گلایه دارند؟!
تا زمانی که مرجع گفتمان حقوق قومی، چنین گفتارهای ناراستی و چنین اصطلاحات جعلی باشد که مدام به کار برده میشود تبعا هیچ نتیجهی مفیدی بدست نخواهد آمد. برای برآوردن نیازهای برحق قومی نیاز به گفتمان صحیح است ولی جناب اصغرزاده نشان دادهاند که عملا چنین چیزی در ایشان یافت نمیشود و حرفهایشان بیشتر بحر ناآگاهان مفید است و یا کسانی که دانسته خود را به نداستن زدهاند. اساسا تا زمانی که مشتی خارجنشین با انگیزههای مشکوک و با گفتمانی کاملا نادرست میشوند طلایهدار حقوق قومی نمیتوان انتظار هیچگونه پیشرفتی را داشت. از این سخنان همان بیمهریها و بایکوتها و همان نتایجی حاصل میشود که نتیجهی مقاله خود ذکر نموده و دلیل آن هم کاملا مشخص است...