چندی پیش آقای اکبر گنجی در دو مقاله که در بخش "ناظران میگویند" وبگاه بی بی سی انتشار یافت، به بررسی پیامدهای تجزیهطلبی در ایران پرداخت. بدنبال انتشار این دو مقاله موجی از مقالات در سایتهای وابسته به جریان قومگرای آذری انتشار یافت که به قصد نقد مقالات آقای گنجی نوشته شده بودند. هدف این نوشتار کوتاه فقط و فقط بررسی پاسخهای جریان قومگراست.
به طور کلی پاسخهای داده شده به مقالهی آقای گنجی در سه مقوله میگنجد.
الف- در برخی از پاسخهای داده شده، با اشاره به اینکه در گذشتهی نه چندان دور آقای گنجی از اعضای درونی حکومت و سپاه پاسداران بودهاند، سعی شده است به تخریب ایشان پرداخته شود. بعنوان مثال یکی از تجزیه طلبان معروف به نام آذرخش، مقالهی خود را با این مسئله شروع میکند. اما این یک مغالطهی منطقی است که اتفاقا از بس معروف است نام هم دارد: "اد هومینم"! فحوای یک گونه از این مغالطه نیز این است که وقتی کسی حرفی میزند بجای نقد حرفهایش، به نقد زوایای شخصیتی و سوابق اخلاقی و غیرهم بپردازیم. من فحاشیهای مرسوم قومگرایان را نیز، که فاقد ارزش است در این مقوله جای میدهم.
ب-مقولهی دومی که پاسخها در آن میگنجد را میتوان "کلاس درس تاریخ برساخته" نامید. تکرار گزارههای تاریخی مناقشه برانگیز که هیچگاه از سوی تاریخدانان حرفهای تایید نشده است و بازگو کردن دگمهای ایدئولوژیک از بر شده، فحوای این مقوله است. با توجه به اینکه این گزارهها برای کسی که با این گفتمان آشناست نه از حیث تئوریک ارزشی دارد (اساسا چارچوب تئوریک برای جریان قومگرا مطرح نبوده و نیست و ضعف تئوریک این جریان اظهر من الشمس است) و نه از حیث تاریخی تایید شده است، ارزش نقدی و تحلیلی ندارد و تبعا جدی گرفته نمیشود.
ج-اما قسم دیگر پاسخها که به نظر درخورتر است جایی است که برخی از قومگرایان دست به تعریف "هویت" میزنند. این قسمت به زعم نگارنده از حیث نظری شاهکار است! جایی که تعریفهایی متناقض، غیر قابل درک، مبتنی بر شیء شدگی هویت، مبتنی بر خلط میان هویت و اجتماع، مبتنی بر خلط میان هویت و مقولهای که هویت معطوف و یا مضاف بر آن است و یا تعاریف غیر آزمونپذیر و غیرعلمی مثلا مبتنی بر احساس این یا آن، ارائه شده و سعی میشود با این تعاریف که فی حد ذاتش خودسازگار هم نیست، به رد گفتار طرف مقابل پرداخته شود. گذشته از مبحث هویت، جریان قومگرا کوشش کرده است که با طرح مسائل اخلاقی نیز به ستیز با نوشتار مطروحه بپردازد غافل از اینکه مشخص نیست در شوربایی که اصلا معلوم نیست به چه چیز میماند و بیش از همه یک گفتمان ایدئولوژیک بیپایه است که هرچه از هر ایسم سیاسی که دوست داشته ستانده و لذا دچار عدمانسجام تئوریک شده، گزارههای اخلاقی بر چه پایهای میبایست بنا شود. به نظر نگارنده ضعف تئوریک جریان قومگرا و نبود نخبهگان کارآمدی در رشتههای جامعهشناسی، تاریخ و علوم سیاسی میان قومگرایان در اینجا کاملا مشهود است.
به هر طریق به نظر میرسد جریان قومگرا در اینجا نیز از حیث نظری به هیچ وجه قادر به دفاع از خویش نبوده است، آنهم در برابر نوشتاری که نه به قصد حمله به تجزیهطلبی بلکه برای بررسی پیامدهای آن نگاشته شده است. و تبعا انتشار هر مطلبی که هر کس نگاشت، جز افزودن به حجم گزارههای بیپایه و اساس خیر دیگری نخواهد داشت.
همیشه قومگراها در زمینه استدلالی ایراد دارند و داشته اند .
هرگز و هرگز خودم را اذری ایرانی نمیدانم
تا ابد ترکم و خواهم جنگید
فضای این وبلاگ جهت فعالیت فکری است و نظری، اگر حرف درخوری در این باره دارید بسمالله!
اینجا استادیوم و وسط خیابان نیست که سوار احساس جماعت شوید و شعار دهید، اگر حرف بهتری از وار اولسون کور اولسون دارید بسمالله!
اگر نه میتوانید زبان در کام بگیرید، مطمئن باشید من هم ترسی از جنگ ندارم و مهاجم را به هر طریق ممکن از خاک کشور عزیزتر از جانم، ایران خواهم راند، ترک و تازی و غربی و شرقیاش هم کوچکترین تفاوتی برای من ندارد.