دست ‌نوشته‌های یک ملی‌گرا

دغدغه‌های یک ایرانی آذربایجانی

دست ‌نوشته‌های یک ملی‌گرا

دغدغه‌های یک ایرانی آذربایجانی

نگاهی به فعالیت‌های سازمان خلق عرب در سال 57 و 58 در خوزستان

هدف از این نوشتار بازخوانی وقایع تاریخی در خوزستان در 7 ماه پس از انقلاب اسلامی است، نگارنده هیچ تلاشی برای تحلیل وقایع نخواهد کرد و آن را در صورت لزوم به نوشتار دیگری موکول می‌کند. بیشتر این مطالب از کتاب ایران، هویت ملیت قومیت گرفته شده است.
پس از انقلاب اسلامی در جای جای این کشور آشوب و نا آرامی‌های رخ داد و این نا آرامی‌ها در مناطقی که قومیت‌های ایرانی در آن متمرکز هستند عموما شکل خطرناکی به خود گرفت که می‌توانست به جنگ داخلی و حتی تجزیه‌ی کشور منجر شود. یکی از این نا آرامی‌ها در خوزستان روی داد و در پدیده‌ای موسوم به خلق عرب تجلی یافت.
روایت تاریخی مذکور در واقع از نفوذ معنوی شخصی به نام شیخ محمد  طاهر آل شبیر خاقانی در میان عشایر عرب خوزستان شروع شد و بعد مدتی این شخص توانست کنترل خرمشهر را تقریبا به دست بگیرد.

در اوایل اسفند 57 کمیته‌ای موسوم به کمیته‌ی انقلاب اسلامی خرمشهر زیر نظر وی تشکیل شد که ترکیب قومی آن متشکل از عرب‌ها و غیر عرب‌های خوزستان بود. اما این کمیته به دنبال اختلافات در فروردین 58 منحل شد. بعد از انحلال کمیته جمعی از فعالین سیاسی دست به تشکیل کانون فرهنگی-نظامی جوانان مسلمان خرمشهر زدند که درمیان این فعالین  نام سید محمد جهان آرا نیز به چشم می‌خورد.

چند روز پس از آن، کمیته‌ی عرب‌ها یا ستاد رزمندگان خلق عرب که نام آن کمی بعد به مرکز مجاهدین عشایر و سپس سازمان سیاسی خلق عرب خوزستان تغییر یافت، تشکیل شد. هرچند شیخ شبیر در اسفند 57 هرگونه تجزیه‌طلبی را رد کرده بود اما استفاده‌ی افراطی سازمان خلق عرب بر هویت و نمادهای عربی  به گونه‌ای بود که درگیری میان عرب و غیر عرب اجتناب ناپذیر می‌نمود. بعنوان مثال تمامی افرادی که به سازمان رفت و آمد می‌کردند باید لباس محلی می‌پوشیدند و دفتر سازمان مرتب سرودهای عربی پخش می‌کرد و شیخ اکنون برخلاف دوران قبل از انقلاب به عربی سخنرانی می‌کرد.

پس از آن نوبت به تشیکل کانون فرهنگی خلق عرب رسید. اعضای این کانون از چپ‌گرایان و اعضای سابق جبهة التحریر بودند، از ابتدا خواستار خودمختاری برای خوزستان بودند و روابط نزدیکی نیز با عراق برقرار کرده بودند و اسناد این ارتباط در کنسولگری عراق در خرمشهر کشف شده است.
بطور مشخص با فعالیت فزاینده‌ای از این دست کنترل خرمشهر از دستان دولت خارج می‌گشت به نحوی که مهندس بازرگان موفق به سخنرانی در خرمشهر در اسفند 57 نشدند. برای کنترل اوضاع، دولت موقت، دریادار مدنی را به حفظ سمت فرمانده نیروی دریایی بعنوان استاندار خوزستان معرفی کرد. اعم اقدامات دراین دوره بر تنش زدایی و خلع سلاح عمومی متمرکز بود که در عمل بی‌فایده ماند. شیخ شبیر در اردیبهشت 58 با صدور اعلامیه‌ای اعلام کرد به دلیل دخالت‌های بی‌رویه‌ی کمیته‌های انقلاب قصد مهاجرت از کشور را دارد و بلافاصله تجمعاتی در حمایت از او ترتیب داده شد. البته با پادرمیانی آیت‌الله شریعتمداری و طالقانی و حاج سید احمد خمینی، شیخ شبیر از این تصمیم منصرف شد.

در همین اوضاع و احوال کمیته‌ای سی نفره با نام هیئت اعزامی خلق عرب مسلمان ایران با اعضای دولت موقت و آیت‌الله طالقانی دیدار کردند و خواسته‌های خود را اعلام کردند. از جمله‌ی این خواسته‌ها اعتراف به وجود ملیت عرب از طریق درج آن در قانون اساسی، تشکیل دادگاه و مجلس خودمختار عربی و پذیرش عربی بعنوان زبان رسمی در آموزش و پرورش مناطق بود. از دیگر خواسته‌ها می‌توان به اولویت دادن به اعراب در زمینه‌ی استخدام و تخصیص درآمدهای نفت برای آبادانی منطقه را می‌توان نام برد.

واضح است که این خواسته‌ها و اوضاع متشنج شهر خرمشهر وضعیت را بحرانی نموده و خطر تجزیه کاملا آشکار شده بود. پس از آن اعلام شد پاسداران برای کنترل اوضاع در خرمشهر به کار گرفته خواهند شد و شیخ شبیر با این حرکت مخالفت نمود. از طرفی کانون جوانان مسلمان خرمشهر در اعتراض و نقد برخوردهای سازمان سیاسی و فرهنگی خلق عرب و در نقد اقداماتی چون تظاهرات‌های مسلحانه اعلامیه‌ای صادر نمود و در این اعلامیه عملکرد شیخ و اطرافیانش را مورد انتقاد قرار داد. شیخ در واکنش در یک سخنرانی در 23 اردیبهشت 58 اعضای کانون را وابسته خواند و از استاداری و فرماندهی نیروی دریایی خرمشهر بشدت انتقاد کرد. بدنبال این سخنرانی عده‌ای از هواداران سازمان خلق عرب به دفاتر کانون حمله‌ور شده و آن را به آتش کشیدند و عده‌ای از اعضای کانون را بازداشت و به دفتر سازمان سیاسی خلق عرب منتقل ساختند. به رغم آغاز مذاکرات با شیخ برای تنش‌زدایی و جلب رضایت وی برای انحلال تمامی کانون‌ها جز همان سازمان خلق عرب، عده‌ای ازهوادارن سازمان خلق عرب به شهربانی حمله و آنجا را خلع سلاح نمودند.

در این اوضاع دولت موقت تصمیم گرفت قاطعیت به خرج دهد، از این رو اعلام کرد همه‌ی ساختمان‌های سازمان سیاسی و فرهنگی خلق عرب می‌بایست تا 31 اردیبهشت تخلیه شود و همه‌ی افراد سلاح‌های خود را تا 4 خرداد به فرمانداری تحویل دهند. سازمان سیاسی خلق عرب در اعلامیه‌ای در 31 اردیبهشت با تخلیه‌ی ساختمان‌ها مخالفت و پذیرش خلع سلاح را منوط به خلع سلاح عمومی در کل کشور نمود. همزمان کانون فرهنگی خلق عرب ضمن محکومیت اتهام تجزیه‌طلبی خواستار اعطای خودمختاری به "عربستان"، تعیین استاندار بومی و اجرای برنامه‌ی عربی در صدا و سیما شد اما به ضرب‌العجل دولت موقت واکنش تندی نشان نداد.
در 7 خرداد 58 سه نفر از اعضای سازمان سیاسی خلق عرب توسط تکاوران خرمشهر خلع سلاح شدند و این عمل بشدت مورد اعتراض هواداران شیخ قرار گرفت. از یک سو عده‌ای درمقابل منزل او تجمع نمودند و خواستار شدت عمل شدند و از سوی دیگر عده‌ای به پاسگاه‌ها حمله و آنها را اشغال نمودند. سپس در 8 خرداد به گمرک خرمشهر هجوم برده و با پاسداران محافظ آنجا به زد و خورد مسلحانه پرداختند.

از بامداد 9 خرداد، بحران صورت بسیار آشکاری به خود گرفت و عملیات نظامی سازمان خلق عرب رسما کلید خورد. مسجد جامع، فرمانداری، دخانیات، پست و تلگراف، پایگاه دریایی و پاسگاه‌های نظامی و انتظامی و هم‌چنین ساختمان شرکت نفت آبادان مورد حمله قرار گرفت. درمقابل ساختمان‌های این سازمان نیز به تصرف نیروهای نظامی و انتظامی درآمد. شیخ در این روز دربیانیه‌ای تهدید آمیز خواستار برکناری و تعویض استاندار شد و نسبت به گسترش بحران هشدار داد. علی‌رغم این تهدیدها بین او دریادار مدنی در 15 خرداد 58 مذاکراتی صورت گرفت و به امضای توافق‌نامه‌ای 8 ماده‌ای انجامید. ولی تحرکات نگران‌کننده‌ی خلق عرب کماکان بی‌وقفه ادامه داشت.  
در این ایام شیخ صادق خلخالی در مصاحبه‌ای اعلام کرد مجازات تجزیه‌طلبی مرگ است و اگر شیخ شبیر نیز به اعمال این چنینی‌اش ادامه دهد مصداق تجزیه‌طلب خواهد بود و حکمش همین است. در اعتراض به این سخنان در 31 خرداد طرفداران شیخ شبیر و سازمان خلق عرب تظاهراتی را ترتیب دادند و این بار علی‌رغم تلاش‌های مسئولین جهت کاهش تنش چنین نشد و درگیری‌ها به بستان، اهواز، ماهشهر و آبادان نیز کشیده شد.
اما رویارویی نهایی در 24 تیر 58 روی داد. در این روز به مناسب سومین روز شهادت یک پاسدار اعزامی از خرم‌آباد مراسمی در مسجد جامع در حال برگزاری بود که نارنجکی به درون مسجد پرتاب شد و تعدادی شهید و مجروح شدند. جمعیت وحشت‌زده که ازحوادث ماه‌های گذشته به خشم آمده بودند به خیابان‌ها ریختند و تیراندازی نگهبانان خانه‌ی شیخ شیبر به سوی آنها موجب محاصره‌ی خانه‌ی او توسط مردم شد. اندکی بعد با رسیدن پاسداران نگهبانان و خود شیخ دستگیر شدند. شیخ به قم منتقل شد و در 30 تیر بیانیه‌ای در محکوم کردن نژادپرستی و تجزیه‌طلبی صادر کرد.

نظرات 3 + ارسال نظر
بچه کرد یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:09 ب.ظ

البته پس از تجاوز سربازان صدام به دختران عرب ایرانی!! واقعیت جریانهای قومی پدیدار شد!!!

بله متاسفانه، فجایعی که ارتش بعث در حق ملت ایران انجام داد به هیچ وجه معطوب به قومی خاص نبود و همه‌ی مردم ایران از هر قوم و زبانی در معرض فجایع صدام قرار گرفتند. طرفه اینکه، یکی از برجسته‌ترین افراد قوم‌گرای عرب خود معترف است که بسیاری از مردم عرب‌زبان ایران شانه به شانه‌ی باقی ملت در برابر تجاوز عراق ایستادند و شهید دادند.
صدام به سزای اعمال پلیدش رسید و نحوه‌ی دستگیری‌اش چون یک موش فاضلاب شاید اندک تسکینی بود بر روح هزاران داغدار ایرانی و عراقی و علی‌الخصوص کرد. به هر طریق حیف است یادی نکنیم از تمامی کسانی که جانانه و مردانه، تا آخرین قطره‌ی خون پاکشان برای دفاع از ایران جنگیدند و شهید شدند. از مردم قهرمان خرمشهر که 35 روز با دستان خالی مقاومت کردند، از سربازان سرافراز وطن که برای آزاد کردن ذره ذره از خاک میهن از چنگال دشمن، جنگیدند و مایه‌ی سرافرازی ایران و ایرانی شدند و بد نیست، همینجا از گلایه‌های مردم خوزستان نیز یادی بکنیم، مردم قهرمانی که هنوز هم با دشواری‌های زیادی زندگی می‌کنند و شایسته است بهتر و بیشتر به آنها توجه شود و به آبادانی شهر و دیارشان نگاه ویژه‌ای افکنده شود.

هم وطن یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:13 ب.ظ

مثل همیشه عالی بود

ایرانی چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ق.ظ

در عجبم از افراد تجزیه طلب... مثل اینه که بیل گیتس بگه میخوام از مایکروسافت جدا بشم!
پاینده ایرانی با غیرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد