دست ‌نوشته‌های یک ملی‌گرا

دغدغه‌های یک ایرانی آذربایجانی

دست ‌نوشته‌های یک ملی‌گرا

دغدغه‌های یک ایرانی آذربایجانی

از واپاشی شوروی تا ... (قسمت دوم)

پس جبهه‌ی به ظاهر مردمی مستقر در آران هیچ نداشت که بکند جز اینکه سنگر به سنگر عقب بنشیند، از وحدت فوری به وحدت زمان‌بندی شده و از وحدت زمان‌بندی شده به نبودن شرایط و از نبودن شرایط به یک ملت در دو دولت و از آنجا به محافظه‌کاری شدید و موذی‌گری صرف...
اما طنز در آن است که لنکران و لنکران‌ها در این میان رو به سوی وطن خویش نهادند و تبلیغات و ناسیونالیسم کور و بدوی اثری بر روی آن مردم نداشت. تاریخ‌سازی باستانی و مدعای ترک بودن همه کس و همه چیز در آران و آذربایجان و دعوت از متفکران اویغور و ترکستان و بکار بردن مترجم برای آنان، جز نیشخند مردم و پوزخند تاریخ‌پژوهان که بر ترکیزه شدن آذربایجان در قرن دهم و یازدهم میلادی تاکید دارند هیچ عوایدی نداشت و آنگاه که پای از گلوی متفکری آرانی برمی‌کشند یا نیشتر وجدان علمی اندکی آنها را به خود می‌آورند اعتراف می‌کنند که تاکید بر خلوص ترکی آذربایجان مصلحت سیاسی است.
اما در این بین، زمزمه‌ی نه چندان خوش از رقیب نه‌چندان دیرینه‌ی ایران به گوش می‌رسید و می‌رسد. بوق و کرنای همسایه‌ای که سعی می‌کند از هر روش که می‌تواند مردم آران را جذب خویش نماید و از موسیقی تا سبک نوشتن و هرچه جنس بنجل و غیره بنجل دارد قالب مردم آن دیار کند و این عرصه‌ای که با بی‌توجهی از دست ایران رفت و بر رقیب خالی شد اکنون اندک اندک باز بدست ایرانی پر می‌شود که انگار از خواب غفلت برخواسته و اهمیت فرهنگ را در این میان درک کرده ...

 اما در میان نوشته‌های بی در و پیکر آران و آران‌گرایان و الحاق‌گرایان و... که پر است از تعاریف ملت نکته‌ای مغفول مانده و یا دیده نشده است و آنهم اینکه توده‌ی شمال و جنوب ارس تاریخی متفاوت را پس از عهدنامه‌ی ننگین تجربه کرده‌اند، یکی افتاده در سلطه‌ی تزار و بعد کمونیسم و تا توانی بوده از بالا و از پایین فشار آمده تا این طفل که بزور از مادرش جدا شده است مادر را فراموش کند و به والدین نه چندان مهربانش عادت کند و خواهی نخواهی این طفل اکنون جوانی شده با خلق و خوی نامادرش و دیگری مانده در دست سنت‌ها و فرهنگ و اقتصاد و سیاستی که با سایر مناطق ایران درهمتنیده بوده و تاریخ و دولت مدرن ایرانی را تجربه کرده است و این تجربه بی‌شک گران‌سنگ است، و هربار که هر متفکر و نیمچه متفکری آن را نادیده بگیرد تبعات تجربی‌اش محکم بر سر و صورت نظریاتش می‌خورد و پی آن را سست می‌گرداند. اما آن جوان هم، هرقدر که سرکشی کند، هرقدر که بخواهد مادر را فراموش کند، بازهم وقتی شرایط سخت دنیای مدرن و خط‌کشی‌های سیاسی‌اش بر او سخت بگیرد یادی از مادر می‌کند و این مسئله هزار مرتبه سخت‌تر برای باقی اطفالی که به نحوی دامان مادر مهربان ایران را ترک کرده‌اند روی داده است و روی خواهد داد که این مادر، تخته سنگی گران است در برابر سیلاب‌هایی که در این منطقه فراوان یافت می‌شوند...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد